صدرا صدرا ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

هدیه آسمانی

لحظه لحظه های بزرگ شدنت

1390/7/12 17:05
نویسنده : مامان مهدیه
396 بازدید
اشتراک گذاری

دوست داشتنی من

niniweblog.com

16/1/89 بردمت کنترل،خانوم دکتر تهرانی گفت ماشالا ماشالا خیلی خوبه،منم گفتم دست شما درد نکنه

niniweblog.com

6/2/89 امروز ختنت کردیم،خیلی ناناز بودی،گریه هم نکردی،تو پسر لوس مامانی،دوستت دارم

niniweblog.comدیگه مرد شدیا

11/2/89 امروز وسط اطاق خوابیده بودی داشتی با فرشته ها بازی میکردی،از بالای سرت رد شدم تو هم سرت چرخید،چند بار این کارو کردم تو هم نگاه میکردی،این اولین باری بود که دیدی،حالا به بعد شیر که میخوری با انگشتام باهات بازی میکنم تو هم با چشای خوشگلت اونارو دنبال میکنی

niniweblog.com

28/2/89 امروز صدات کردم،باهات حرف زدم تو خندیدی،فهمیدم که صدامو میشنوی وحرفامو میفهمی، تمام زندگیمی

niniweblog.com

٣/٥/٨٩امروز اولین روزی بود که باکمک ٤تا متکا نشستی،منم یه بشقاب میوه شستم وگذاشتم جلوت، خیلی باحالی جیگر،مثل حاجی بازاریا

niniweblog.com

١٢/٨/٨٩بالاخره تونستی چهار دست و پاراه بری،الان نزدیک دوهفته ای بود که سینه خیز میرفتی اما امروز تونستی یه ریزه چهار دست وپا بری،اما تنبلی چون زودی خسته میشیو بقیه راهه سینه خیز میری،مامان قربونت بشه 

niniweblog.com

١٤/٨/٨٩امروز وقتی داشتی برنامه کودک میدیدی صدای دستای کوچولوتو شنیدم،وقتی برات آهنگ هم میذارم دستاتو تکون میدی،شبا وقتی با بابا میایم خونه یک ساعتی برامون میرقصی ما دوتایی هم کلی کیف میکنیم.عمر مایییییییییییییی

niniweblog.com

niniweblog.com

مامان جونی خیلی شیرینییییییییییییییییییییییی،به خدا دوووووووووووووست داریممممممممممممممم

niniweblog.com

4/12/89امروز بعد از ماهها انتظار دندون پایین سمت چپتون مثل یه مروارید کوچولو اومده بیرون،مامانی جونی مبارکت باشه،امروز برات آش درست کردیم،تازه خودتم کلی آش خوردی.بابا بزرگ بغلت کرده بودو میگفت بابایی قاقا چی میخوای برات بخرم!!!!!!!!مامانی خیلی خنده دار شدی

niniweblog.comیادت باشه از امشب دیگه باید قبل از خواب حتمی مسواک بزنی جیگرniniweblog.com

٧/١٢/٨٩ عزیز دلم چند هفته ای  که دستتو به دیوار ومبلا میگیریو راه میری،یه ذره هم میتونی بایستی، امروز چند قدمی راه رفتی وخوردی زمین،الان تقریبا8 کیلویی،قدتم 56 سانت،یه شکم قلمبه هم داری،آخ خ خ خ خ که نمیدونی وقتی راه میری چه دلی میبری 

niniweblog.com

8/12/89امروز وقتی سر کار بودم مامانی زنگ زدو گفت بیا ببین پسرت چه فوتبالی بازی میکنه،وقتی براش تا سه میشماریم شوت میزنه.تو خود رونالدویی ناناز

niniweblog.com

تازگیا یه حرفای جدیدی هم میزنی مثل ادبد،قانقو،بابی،آب دهنتم که همش میره

15/12/89امروز دیگه کامل راه رفتی،الهی فدای راه رفتنت.امشب اولین کفشتو برات خریدم،یه کتونی آبی مخمل که وقتی راه میری سوت میزنه،کتونیاتو برات نگه میدارم تا بزرگ شدی حالشو ببری.بابا محسن شب به شب باهات فوتبال بازی میکنه،تازه وقتی به حرفش گوش نمیدی داد میزنه،میگه این باید فوتبالیست بشه.اما تو بازم کار خودتو میکنی

niniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)