صدرا صدرا ، تا این لحظه: 14 سال و 22 روز سن داره

هدیه آسمانی

بدون عنوان

پسرگلم عزیز دلم بعد از گذشت تقریبا 2سال که دارم برات می نویسم دوست دارم عزیزم تو هم مثل همه دوستات که الان باهم عکساشونو دیدیم خیلی بزرگ شدی عزیز دلم حسابی شیطون شدی کامل حرف میزنی کلی شعرو قصه و سوره بلدی مهد میری نقاشی میکشی کلاس ریاضی میری ورزش میکنی و حسابی برا خودت مردی شدی. پسر گلم تو بهترین هدیه و قشنگترین اتفاق تو زندگی ما بودی.من وبابا محسن به تو افتخار میکنیم عزیز دل  
18 آبان 1392

عذررررررررررررررررررخواهههههیییییییییییییییییییی

  فرزند عزیزم:   آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و درکم کن یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم... وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهای...
3 مرداد 1391

صدرا2 هم به دنیا اومد

نی نی خاله نسرین هم پنج شنبه4/12به دنیا اومد،ببینش الان 24 روزشه،خیلی نانازه،فکر کنم گیتار میزده(انگشتای کشیدشو ببین)امیدوارم داداشی های خوبی برا هم باشید. الان دیگه نوبت پسر سارا جونه که 12 اردیبهشت به دنیا میاد که آخرین تو راهیه ،براش آرزوی سلامتی میکنم. ...
28 اسفند 1390

اسفند90

من یه مامان بدم،خودم میدونم!!چون بهت قول میدم زود زود بهت سر بزنم اما انقدر شلوغم میرم یه ماه دیگه میام.اما تو یه پسر خوبی،منو میبخشی مییدووووننم.عشق منی صدرا جونم امروز 28/12/90،امسالم تموم شد سال خیلی خوبی بود،کلی اتفاقای خوب  افتاد،ایشالا سال 91 هم همینطور باشه.صدرا جونم شما یک سال بزرگتر شدی،اما هنوز نمیتونی یه جمله درست حسابی بگی،ناراحت نشی هااااا اما خیلی تنبلی.برات کارت خریدم تا کلمه هارو با هات کار کنم مثلا بهت میگم بگو قاشق،میگی دادوق،میگم چنگال میگی دندال،میگم جوراب میگی جودی،میگم یوز پلنگ منو نگاه میکنی ،کلی از دستت میخندم.اما تا دلت بخواد شیطون شدی.چند روز پیش با خاله منیره بردمت آرایشگاه اما انقدر گریه کردی که از حال ر...
28 اسفند 1390

مامانی منو ببخش

سلام عزیزم از بی وفاییم نیست که از آخرین باری که اومدم خیلی می گذره،به خدا خیلی سرم شلوغه و وقت نمی کنم بیام توی وبلاگت اما خودت میدونی که مامانی همیشه به یادته منم میدونم که گل پسرم منو می بخشه  الان یک سال و 10 ماه و 19روزته.ماشالا ماشالا حسابی مرد شدی.دیگه دل همرو بردی و حسابی خاطرخواه داری.عاشقتیممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم ...
27 بهمن 1390

آمیتیس،صدرا،طاها

صدرا جونم نی نی خاله سحرو ببین خیلی نانازه،پنج شنبه 1/دی/1390 ساعت 8صبح به دنیا اومده ،اسمش آمیتیس جونه.خدا برا مامانو باباش حفظش کنه. سحر جون از همکارام تو شرکت پارس آنلاین،من و سحر با هم استخدام شدیم وکلی هم با هم دوستیم. ایشالا که شما وآمیتیس جون هم دوستای خوبی براهم باشید. دوتاییتونو دوست دارم. الان تو شرکت دو تا مامان دیگه هم داریم که منتظر نی نی هاشون هستن.سارا جون که سوپروایزر بخش ونسرین جون که همکارمه،هردوتاشون هم پسر دارن.اسم پسر سارا جون آقا طاهاست که مثل مامانش خیللللللییییی مهربون وگله که اردیبهشت به دنیا میاد،الانم 4ماه و29روزو6ساعت و5دقیقه سن داره.ایشالا وقتی گل پسره به سلامتی به دنیا اومد عکسشو بر...
3 دی 1390

یلدا

آرزو میکنم که فرو افتادن هر برگ پاییزی آمینی باشد برای آرزوهای قشنگت گل پسر سلام یلدات مبارک.پارسال شما 8ماه و21روزه بودی.یه جوجه کوچولو که تازه چهار دست وپا میرفتی ودندون نداشتی.اما امسال مرد شدی.الان1سال و8ماه و21روزته.شب یلدا خونه مامانی بودیم.(من،تو،بابامحسن،بابایی،مامانی،مهسا،خاله مریم،عمو اکبر،محمد ومهدی،خاله منیره،رضا) حسابی خوش گذشت وتوحال کردی.از اول تا آخر شب فقط هندونه خوردی. تازه میدونی که سالگرد ازدواج من وبابا محسن 28/آذر،که امسال سه تایی شام رفتیم بیرون.اما شب یلدا بابا وقتی اومد خونه مامانی ،کیک وشیرینی هم خریده بود که همه با هم سومین سالگرد ازدواجمونو جشن گرفتیم.عسلم امیدوارم همیشه همیشه به هرچیزی که میخوای بر...
3 دی 1390

صدراوکاراش

مامان جونی سلام خیلییییییییییی دوووووووووست دارما!!!!!!!!!!!!! این روزا یه کارایی میکنی که دیگه نمی خوام یه لحظه هم ازت جداشم.وقتی از سر کار میام اول کیفمو میگیری ومیگی به به(خوراکی میخوای)بعد از اینکه کیفمو خالی کردی وخوراکیارو برداشتی میای سراغ من. یا شبا که بابا محسن از سر کار میاد به زور پاهاتو بلند میکنی تا دستت به دستگیره در برسه ،در وباز میکنی وتو راه پله داد میزنی بابا،باااااااااااااا باااااااااااااااااااااااااااااا.عاشق این کاراتم.یه توپ زرد سایز 3 هم برات خریدم تا از الان تمریناتو تو خونه شروع کنی.راستی سه هفته پیش که لواسون بودیم دستت به بخاری سوخت،(ببخشید که مواظبت نبودم)الان خوب شده،اما تو هرکیو که م...
23 آذر 1390